میخواهم پرواز کنم

قبله من
چه قدر ساده و آرام،
چه قدر صبور و صمیمی،
تو در من آمیختی.
باور کن تو را در اولین نماز نخوانده جستجو کردم
که هنوز به قنوت گریه نرسیده سلامم دادی.
بعد...
من ماندم و دستان پر دعایی
که به آسمان پر استجابت چشمانت آویخته شد.
اصلا بیا و تو بگو...
تو بگو کدامین سو قبله ی من است!؟


دوست دارم تا ابد.

+نوشته شده در جمعه 24 تير 1390برچسب:,ساعت1:25توسط نادیا | |

سالها پيش از اين
زير يك سنگ گوشه اي از زمين

من فقط يه كمي خاك بودم همين
يك كمي خاك كه دعايش
پرزدن آن سوي پرده آسمان بود
آرزويش هميشه
ديدن آخرين قله كهكشان بود
***
خاك هر شب دعا كرد
از ته دل خدا را صدا كرد
يك شب آخر دعايش اثر كرد
يك فرشته تمام زمين را خبر كرد
و خدا تكه اي خاك برداشت
آسمان را در آن كاشت
خاك را
توي دستان خود ورز داد
روح خود را به او قرض داد
خاك
توي دست خدا نور شد
پر گرفت از زمين دور شد
راستي
من همان خاك خوشبخت
من همان نور هستم
پس چرا گاهي اوقات
اين همه از خدا دور هستم؟

                                    عرفان نظر آهاری

+نوشته شده در جمعه 24 تير 1390برچسب:,ساعت1:7توسط نادیا | |

قاصدك !
هان ! چه خبر آوردي ؟
از كجا ؟ .. وز كه خبر آوردي ؟
خوش خبر باشي .. اما ، *اما ؛
گرد بام و در من
- بي ثمر مي گردي !
انتظار خبري نيست مرا .
- نه ز ياري ، نه ز ديار و دياري ، باري !
برو آنجا كه بود چشمي و گوشي با كس ،
برو آنجا كه تو را منتظرند ،
قاصدك !
در دل من ، همه كورند و كرند !
دست بردار ازين در وطن خويش غريب ..
قاصد تجربه هاي همه تلخ ؛
با دلم مي گويد :
كه دروغي تو ، دروغ ..
كه فريبي تو ، فريب ..
قاصدك ! هان ! ولي ... آخر ... اي واي !
راستي ؛ آيا رفتي با باد ؟
با توام ، آي ! كجا رفتي ؟ آي !
راستي ؛ آيا جايي خبري هست هنوز ؟
مانده خاكستر گرمي ، جايي ؟!
- در اجاقي - طمع شعله نمي بندم - خردك شرري هست هنوز ؟!

قاصدك !
ابرهاي همه عالم شب و روز ،
در دلم مي گريند.

+نوشته شده در جمعه 24 تير 1390برچسب:,ساعت1:5توسط نادیا | |

ماچون دو دریچه روبروی هم ،
آگاه زِ هر بگو مگوی هم ،
هر روز سلام و پرسش و خنده ..
هر روز قرار روز آینده .
"""""""""
عمر آینه بهشت ، اما ؛ آه ..
بیش از شب و روزِ تیر و دی کوتاه !
اکنون دل من شکسته و خسته ست ؛
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست !
نه مهر فسون ، نه ماه جادو کرد ؛
نفرین یه سفر که هرچه کرد ، او کرد .. !!                

               مهدی اخوان ثالث

+نوشته شده در جمعه 24 تير 1390برچسب:,ساعت1:1توسط نادیا | |

اولين غم من باز آخرين نگاهت بود.
در شروع تنهايي جاي پاي راهت بود.
اولين صداي تو اولين اميدم بود.
آخرين سخنهايم اولين پيامت بود.
بي تو جان من اينجا غرق بي وفايي شد.
آخرين غزلهاشان ذر شروع گامت بود.
در غروب اميدم در غروب چشمانت
در طلوع دلتنگي اولين کلامت بود.
در سراسر بودن در تمام روئيدن
نقطه اميد من در ميان نامت بود.
بعد رفتنت نور اين ستاره ها خشکيد.
جام ماهتاب شايد نام نقره فامت بود.
__________________

+نوشته شده در جمعه 23 تير 1390برچسب:,ساعت23:59توسط نادیا | |

کاش* یکی* بود ، یکی* نبود اول*ِ قصه*ها نبود
اون* که* تو قصه* مونده* بود ، از اون* یکی* جدا نبود
ماه* پیشونی* رها بود از طلسم*ِ دیوای* سیاه*
پلنگ*ِ عاشق* می*پرید تا لب*ِ شیروونی*ِ ماه*
سیاوش*ِ شاهنامه* رُ کاش* کسی* گردن* نمی*زد
کاش* کسی* توی* قصه*ها از عاشقی* تن* نمی*زد
کاش* داش* آکل* با زخم*ِ تیغ* تو بسترش* جون* نمی*داد
قصه*نویس* قصه*مون*ُ با گریه* پایون* نمی*داد

تقویم* باغچه*ی* ما برگ*ِ بهار نداره*
جاده*ی* قصه*هامون* عطرِ سوار نداره*
شهرِ بزرگ*ِ قصه* ، پنجره*هاش*ُ بسته*
حتا تو دفتر مشق* ، بابا انار نداره*

کاش* توی* قصه*های* شب* برق*ِ ستاره* کم* نبود
تو قصه*ی* جن*ُ پری* دلهره* دم* به* دم* نبود
مادربزرگ* قصه*هاش*ُ بالای* طاقچه* جا می*ذاشت*
یه* عاشق*ِ تازه* نفس* تو شهرِ قصه* پا می*ذاشت*
قصه*های* قدیمی* رُ یه*جورِ تازه* می*نوشت*
آدم*ُ حوا رُ می*بُرد دوباره* می*ذاشت* تو بهشت*
اما تا اون* بیاد باید با بی*کسی* سر بکنیم*
ترانه*های* کهنه* رُ دوباره* از بَر بکنیم*

تقویم* باغچه*ی* ما برگ*ِ بهار نداره*
جاده*ی* قصه*هامون* عطرِ سوار نداره*
شهرِ بزرگ*ِ قصه* ، پنجره*هاش*ُ بسته*
حتا تو دفتر مشق* ، بابا انار نداره*

+نوشته شده در پنج شنبه 23 تير 1390برچسب:,ساعت23:47توسط نادیا | |

عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک
عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک

عشق گاهی ناودان گریه ی اشک بهار
عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار

عشق گاهی یک تلنگر بر زلال تنگ نور
پیچ و تاب ماهی اندیشه در ژرفای تور

عشق گاهی می رودآهسته تا عمق نگاه
همنشین خلوت غمگین آه


عشق گاهی شور رستن در گیاه
عشق گاهی غرقه ی خورشید در افسون ماه

www.kocholo.org * سایت عاشقانه کوچولو

عشق گاهی سوز هجران است در اندوه نی
رمز هوشیاریست در مستی می

عشق گاهی آبی نیلوفریست
قلک اندیشه ی سبز خیال کودکیست

عشق گاهی معجز قلب مریض
رویش سبزینه ای در برگ ریز

عشق گاهی  شرم خورشید است  در قاب غروب
روزه ای با قصد قربت ذکر بر لب پایکوب

عشق گاهی  هق هق آرام  اما بی صدا
اشک ریز ذکر محبوب است  در پیش خدا

www.kocholo.org * سایت عاشقانه کوچولو

عشق گاهی طعم  وصلت می دهد
مزه ی شیرین  وحدت می دهد

عشق گاهی  شوری هجران دوست
تلخی هرگز ندیدن های اوست

عشق گاهی یک سفر در شط شب
عشق پاورچین نجوای دو لب

عشق گاهی  مشق های کودکیست
حس بودن با خدا در سادگیست

عشق گاهی  کیمیای زندگیست
عشق در گل  راز ناپژمردگیست

www.kocholo.org * سایت عاشقانه کوچولو

عشق گاهی  هجرت از من  تا ما شدن
عشق یعنی با تو بودن ما شدن

عشق گاهی بوی رفتن می دهد
صوت شبناک تو را سر می دهد

عشق گاهی نغمه ای  در گوش شب
عادتی شیرین  به نجوای دو لب

عشق گاهی  می نشیند روی بام
گاه با صد میل  می افتد به دام

عشق گاهی  سر به روی شانه ای
اشک ریز آخر  افسانه ای

www.kocholo.org * سایت عاشقانه کوچولو

عشق گاهی  یک بغل دلواپسی
عطر مستی ساز  شب بو اطلسی

عشق گاهی هم حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند

عشق گاهی نو بهاری  گاه پاییزی سرخ زرد!
گاه لبخندی به لب های تو  گاهی کوه درد

عشق گاهی  دست لرزان تو می گیرد  درون دست خویش
گاه مکتوب تورا ناخوانده می داند زپیش

عشق گاهی راز پروانه است  پیرامون شمع
گاه حس اوج تنهاییست در انبوه جمع

www.kocholo.org * سایت عاشقانه کوچولو

عشق گاهی  بوی یاس رازقی
ساقدوش خانه ی  بن بست یاد مادری

عشق گاهی هم خجالت می کشد
دستمال تر به پیشانی عالم می کشد

عشق گاهی  ناقه ی اندیشه ها را  پی کند
هفت منزل را  تا رسیدن بی صبوری طی کند

عشق گاهی هم نجاتت می دهد
سیب در دستی و صاحبخانه راهت می دهد

عشق گاهی در عصا پنهان شود
گاه بر آتش  گلستان می شود

www.kocholo.org * سایت عاشقانه کوچولو

عشق گاه  رود را خواهد شکافت
فتنه ی نمرودیان زو رنگ باخت

عشق گاهی خارج از  ادراک هاست
طعنه ی لولاک  بر افلاک هاست

عشق گاهی  استخوانی در گلوست
زخم مسماریست  در پهلوی دوست

عشق گاهی ذکر محبوب است  بر نی های تیز
گاه در چشمان مشکی  اشک ریز

عشق گاهی خاطر فرهاد و شیرین می کند
گاه میل لیلی اش  با جام مجنون می کند

www.kocholo.org * سایت عاشقانه کوچولو

عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای
حسرت نا دیدن معشوق در آدینه ای

عشق گاهی موج دریا می شود
گاه با ساحل هم آوا می شود

عشق گاهی  چاه را منزل کند
یوسفین دل را  مطاع دل کند

عشق گاهی هم به خون آغشته شد
با شقایق ها نشست و  هم نشین لاله شد


عشق گاهی  در فنا معنا شود
واژگان دفتر  کشف و تمناها شود
عشق را گو  هرچه  می خواهد شود
با تو اما  عشق  پیدا می شود
بی تو اما عشق کی معنا شود؟

www.kocholo.org * سایت عاشقانه کوچولو

+نوشته شده در پنج شنبه 23 تير 1390برچسب:,ساعت18:39توسط نادیا | |

دستمال كاغذی به اشك گفت:
قطره قطره*ات طلاست
یك كم از طلای خود حراج می*كنی؟
عاشقم
با من ازدواج می*كنی؟
اشك گفت:
ازدواج اشك و دستمالِ كاغذی!
تو چقدر ساده*ای
خوش خیال كاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله می*شوی
چرك می*شوی و تكه*ای زباله می*شوی
پس برو و بی*خیال باش
عاشقی كجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال كاغذی، دلش شكست
گوشه*ای كنار جعبه*اش نشست
گریه كرد و گریه كرد و گریه كرد
در تن سفید و نازكش دوید
خونِ درد
آخرش، دستمال كاغذی مچاله شد
مثل تكه*ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرك و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاك بود و عاشق و زلال
او
با تمام دستمال*های كاغذی
فرق داشت
چون كه در میان قلب خود
دانه*های اشك كاشت.
                    

                                                   عرفان نظر آهاری

+نوشته شده در پنج شنبه 23 تير 1390برچسب:,ساعت18:35توسط نادیا | |

زنگ خورد
ناظم صبح آمد سر صف
توی برنامه صبحگاهی رو به خورشید گفت:
باز هم دفتر مشق دیروز خط خورد
و کتاب شب پیش را
ماه با خودش برد.
***
آی خورشید
روی این آسمان
روی تخته سیاه جهان
با گچ نور بنویس:
زیر این گنبد گرد و کور و کبود
آدمی زاد هرگز
دانش آموز خوبی نبود

+نوشته شده در پنج شنبه 23 تير 1390برچسب:,ساعت18:32توسط نادیا | |

  من اما هیچ هستم
تو بسیاری ،زیادی
ولی من کوچک و کم
*
......من و یک روح خاکی
من و قلبی زمینی
تو اما بی نظیری
تو اما نازنینی
*
من اینجا آبروی
تو را بردم خدایا
گمان قهر کردی؟
مرا می بخشی آیا؟
*
اگر گفتند دنیا
چرا اینقدر زشت است
بگو تقصیر این بود
همین خاکی،همین پست
*
بگو که کارهایش
همیشه اشتباه است
بگو حتی نمازش
نمازش هم گناه است
*
دلم بد جور تنگ است
دلم را زیر و رو کن
ببین روحم چروک است
خودت آن را اتو کن
*
شبیه یک کتابم
پر از ایراد و اشکال
درختی بی نتیجه
تمام واژه ها کال
*
بیا و خط بزن باز
تمام صفحه ها را
مرا بنویس از اول
ولی این بار زیبا

+نوشته شده در پنج شنبه 23 تير 1390برچسب:,ساعت18:28توسط نادیا | |

صفحه قبل 1 ... 47 48 49 50 51 ... 55 صفحه بعد