زیر باران قدم زدم صدای پای من، با صدای چکه های باران یکی می شد . من هم با باران یکی شدم. باریدم. باران بارید و من با ابر یکی شدم گریستم . برای خودم . برای تو . برای پرنده کوچکی که باران لانه اش را از او گرفت .. برای مظلومیت همه آنهایی که خیس بودند ... زیر باران قدم زدم . از خود می پرسیدم : من و باران که با هم رفیقیم ؟! پس از چه روست که من امشب دلگیرم ؟ باران صدای قدم هایم را می شست و می برد . و من در صدایی جدید پیچیده شدم صدا را نمی شناختم ؟ این جا کجاست ؟ حتی باران نیز دیگر با من سر رفاقت ندارد . به صدای قدم های باران گوش می کنم تنها از این طریق است که می توانم راه بازگشت را بیایم.
تو مرا می فهمی من تورا می خواهم و همین ساده ترین قصه یک انسان است تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی تا ابد در دل من می مانی از تو گفتن کار هر کس نیست ای زیبا غزل از برای گفتنت باید که مولانا شوم
شمس لنگرودی
اشک رازیست قصه نیستم که بگویی من درد مشترکم در خلوتِ روشن با تو گریسته ام و در گورستان تاریک با تو خوانده ام دست ات را به من بده ای دیریافته با تو سخن میگویم زیرا که من
دیدم در آن كوير درختي غريب را
درکلاسی کهنه بی رنگ وبو.........پشت میزی بی رمق بنشسته بود
وای، باران
|
About![]()
دل من این پرنده ی صحرا آسمانش را در چشمان تو یافته است . آنها گهواره ی بامداد و ملکوت ستارگانند. ترانه های من در اعماق آنها گم شده است . بگذار در آن آسمان در بی کرانگی غمناک آن به پرواز درآیم ىگذار ابر های آن را بشکافم و در آفتاب آن بال بگشایم Archives5 شهريور 13926 مرداد 1392 2 مرداد 1392 2 خرداد 1392 7 ارديبهشت 1392 3 ارديبهشت 1392 1 ارديبهشت 1392 6 فروردين 1392 5 فروردين 1392 2 فروردين 1392 1 بهمن 1391 6 دی 1391 5 دی 1391 4 دی 1391 7 آذر 1391 4 آذر 1391 3 آذر 1391 6 آبان 1391 1 آبان 1391 4 مرداد 1391 3 مرداد 1391 6 تير 1391 5 تير 1391 4 تير 1391 3 تير 1391 2 تير 1391 1 تير 1391 7 خرداد 1391 6 خرداد 1391 4 خرداد 1391 3 خرداد 1391 AuthorsنادیاLinks
چــت روم آزاده(بدو بیا تووووو) Specific![]() ![]() ![]() LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی
کاربران آنلاين:
بازدیدها :
Alternative content |